ایلینایلین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

دختر قشنگ من

لباس های خوشگل برای عید فطر

سلام سلام صدتا سلام به دخمل ناز نازی مامان . خوشمزه  مامان  مامانی دیروز رفتیم برای عید فطر  لباسهای خوشمل خوشمل برای خوشگل خانوم خریدیم و مامانیی الان کلی خوشحاله چون همش نگران بودم که ماه رمضان داره تموم میشه و عید فطر نزدیکه ولی من چون روز ه ام اصلا روزها حوصله بیرون رفتن رو ندارم بابایی هم که شبها میره مسجد نمیتونیم بریم خلاصه که دیروز بابایی  ساعت 6 اومد ما رو برد برای خرید و برات خرید کردیم من و بابایی و خودت که خیلی خوشمون اومد انشالله بقیه هم خوششون میاد اینم عکس 2 تاش البته روز عید تنت میکنم و کلی عکسای خوشگل برات میزارم  ...
17 مرداد 1391

افطاری

سلام پرنسس خوشگل من  سلام زندگیم  . نمیدونی عزیزم نفسام به نفسای تو بسته است خنده هام به خنده های تو اشکام به اشکای تو و این حالت ها هر روز شدیدتر و شدیدتر میشن  دیشب برای افطار مهمون دعوت کرده بودیم چون بچه هایی داشتن که از تو یکم بزرگتر بودن حسابی بهت خوش گذشت و بازی کردی کیمیا جون و مبینا هم حسابی مواظب تو بودن بعد رفتن اونا خواستم دستات رو بشورم نمیدونم چطوری گرفتمت که زدی زیر گریه اصلا نفهمیدیم چی شد دستت رو نمیتونستی تکون بدی و همش گریه میکردی  منم ناراحت  همش سر خودم غر میزدم وگریه میکردم و قلبم داشت ریش ریش میشد برای اشکایی که از چشای خوشگلت میریخت و مسببش من بودم نمیدونستم باید چیکار کنم فکر میکردم کتفت در...
9 مرداد 1391

بدون شرح

خوشگل خانومم امروزا هوا حسابی گرمه و گیر بد جور دادی به بستنی و اسمش هم خیلی با مزه میگی زبونت رو دراز میکنی و هی تکون میدی یعنی اینکه بستنی میخوایی مثل  اینم از عکس از بستنی خوردن خانوم با کله کچل ...
5 مرداد 1391

مهمونی خدا

سلام خوشگل کچل من  عزیزم این دومین ماه رمضانی که شما با ما هستین امسال مامانی هم همپای بابایی داره روزه میگیره هر چند روزها طولانی و گرم هستش ولی خدا جون خودش یک نیرویی به ادم میده که خیلیم سخت نیست و لذت خاصی داره شما هم که خانوووووم حسابی داری همکاری میکنی و تا ظهر میخوابی تا مامان هم حسابی استراحت کنه خلاصه که هر دومون حسابی تنبل شدیم البته شبها جبران میکنیم بابایی با عمو شهرام هر شب میرن مسجد و ما هم برای اینکه تا دیر وقت تنها نباشیم میریم خونه خاله گلی و حسابی با رومیصا بازی میکنی و بهت خوش میگذره البته قراره از 13 رمضان به بعد بریم خونه مامان بزرگ و بابایی هم بره ماموریت گرگان و مطمینم حسابی بهمون خوش میگذره مخصوصا به تو تا انش...
2 مرداد 1391
1